امروز یاد خاطرات مدرسم افتادم روزای خوب و پر از خنده ای ک با بچه ها داشتیم حرص دادن دبیر فیزیک ، مسخره کردن و سوتی گرفتن از دبیرا و. توی مدرسه وقتی نگاه ب بچه ها میکنی تجربیا همش در حال درس خوندنن و انسانیا در حال شلوغ کاری و همش دفترن و ریاضیا هم همیشه خسته پارسال مدرسه موکت بود از در ورودی ک میرفتیم کفشارو میذاشتیم تو کمد و میرفتیم سر کلاس ساعت اول ک خیلی خوابمون میومد بعضی دبیرا بهمون اجازه میدادن ک ته کلاس دراز بکشیم کلاس ماهم که برای 8 نفر خیلی بزرگ
درباره این سایت